نوشته شده توسط : يعقوب پورنجف

 

على (ع) در نهج البلاغه
حسين نورى همدانى
موضوع بحث ما تحليل شخصيت على(ع) در نهج البلاغه است. يعنى مى خواهيم از نهجالبلاغه، شخصيت والاى حضرت على(ع) را به دست بياوريم. مقدمتاً مساله اى را عرض مىكنم تا موضوع بحث روشن تر شود. مى دانيم كه هر صاحب قلم و نويسنده و شاعرى در كتابخودش منعكس است و آن كتاب، انعكاسى است از افكار و روحيات و طرز تفكر و اخلاق مولف،مثلاً جلوه هاى شخصيت فردوسى، طرزفكر و روح حماسى فردوسى، در كتاب شاهنامه روحنصيحت گويى، پند و اندرزگويى سعدى در بوستان و گلستان كاملاً منعكس است.كمااين كهروح عرفانى و تمثيل گرايى ملاى رومى دركتاب مثنوى وروح بزم آرايى نظامى در خمسهاش كاملاً مشخص است.البته تفاوت كتاب شاعران و نويسندگان مختلف با نهج البلاغه اززمين تا آسمان است. براى اين كه مولوى با سعدى يا فردوسى يا نظامى و امثال اين هاكسانى بوده اند كه بيشتر سخنانشان به تناسب زمان حياتشان بوده و فراتر از آن نمىرفته است اما نهج البلاغه اين چنين نيست و به دوره خاصى محدود نمى شود، بلكه هر روزبر تجلى نهج البلاغه كه تجلى گاه حضرت على(ع) است، افزون تر مى شود.
شد مبدل آب اين جو چند بار
عكس ماه و عكس اختر بر قرار
نكته ديگر آن كه اغلب سخنوران و شاعران يك بعدى سخن گفته اند:
درخشش فردوسى در رزم، نظامى در بزم، مولوى در تمثيل و عرفان و روح كار سعدى درنصيحت است و با صرف نظر از اين بعد، در ابعاد ديگر عاجزند و سست.
اما عجيب است كه در كلمات حضرت على(ع) در هر بعدى، در توحيد و مباحث الهى، مباحثفلسفى، جنگ و جهاد، فرماندهى، زمامدارى، زهد و عبادت و هر موضوعى كه على(ع) سخنبگويد، سخن او در نهايت كمال است. آرى كتاب نهج البلاغه همچون شخصيت على(ع) چندبعدى است.پس اولين نكته اى كه در اين بحث بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است كهبدانيم نهج البلاغه داراى چندين بعد و هر بعد هم بى نهايت كامل و در حد اعلاى كمالاست.
فصاحت و بلاغت على(ع) در نهج البلاغه
اولين ديدگاهى كه بايد از آن به نهج البلاغه نگريست به عقيده بنده فصاحت و بلاغتعلى بن ابى طالب(ع) است. چون در تمام كلمات و سطور و صفحات اين كتاب، فصاحت وبلاغت، شيوايى الفاظ و حلاوت و جذابيتى مى بينيم كه بعد از كلام خدا و پيغمبر خداهيچ كلامى را پيدا نمى كنيم كه اين اندازه جذاب و با حلاوت و در عين حال لطيف باشد. روى همين جهت، اولين فصل بحث بايستى فصل فصاحت و بلاغت باشد.براى نمونه شاهدى ازيكى از شارحان نهج البلاغه به نام ابن ابى الحديد كه خود از علماى اهل تسنن است وشرحى در ۲۰ جلد نوشته و عمرى را با اين كتاب سر و كار داشته و به گفته خودش ۵۰ سالدر نهج البلاغه كار كرده، بياوريم.ابن ابى الحديد در جلد ۱۱ شرح نهج البلاغه در شرحخطبه ۲۱۲ مى گويد: حضرت على(ع) بعد از اين كه آيات: الهيكم التكاثر حتى زرتمالمقابر را تلاوت فرمود، خطبه بسيار غرايى در زمينه عبرت آموزى بيان فرمود.
و اضافه مى كند: كسى كه مى خواهد به وعظ و نصيحت و بيم دادن و هراسان ساختن، بهقصد بيدارى و تنبيه بپردازد، كسى كه مى خواهد دل هاى سنگين را به لرزه در بياورد وچهره واقعى دنيا را نشان بدهد، مى بايد كه در اين خطبه دقت كند و به پيروى از چنينخطبه فصيح و شيوايى سخن بگويد. هر كس كه در اين فصل از نهج البلاغه دقت كند، در مىيابد و مى پذيرد كه معاويه، درست مى گويد كه: «كسى جز على راه فصاحت را براى قريشايجاد و هموار نكرد. اگر تمام فصحاى عرب در يك مجلس فراهم آيند و اين خطبه، خواندهشود، جاى آن دارد كه همگى به سجده بيفتند
باز ابن ابى الحديد مى گويد: و اين همان است كه بر گروهى از شعرا به هنگام شنيدناشعار على ابن رقا، يكى از شعراى معروف، گذشت، هنگامى كه اشعار على ابن رقا را برعده اى از ادبا خواندند تمام شعرا به سجده در افتادند. از آن ها پرسيده شد كه: چراسجده كرديد، گفتند: چنان كه در قرآن مواردى هست كه وقتى افرادى قرآن را مى خواننديا كلمات قرآن را مى شنوند، به سجده مى افتند، در نهج البلاغه و اشعار شعرا همجاهايى هست كه وقتى افراد فصيح، فصاحت شناس، بلاغت شناس، به آن جا مى رسند، بايد بهسجده بيفتند.» بعد اضافه مى كند كه:«من در شگفتى و اعجاب فراوان فرو مى روم از اينكه مردى وقتى در كشاكش نبرد، خطابه هايى ايراد مى كند كه كلماتش متناسب با طبيعتشيران و پلنگان است، در عين حال، هنگامى كه لب به موعظه و اندرز مى گشايد، كلماتشنمايانگر طبيعتى چون طبيت زهاد است. راستى شگفت آور است كه على بن ابى طالب(ع) گاهىبه صورت قهرمان بزرگ تاريخ در مى آيد، گاهى در جلوه سقراط، فيلسوف يونانى و گاهى باصفات مسيح بن مريم جلوه مى كند.» و بالاخره مى گويد: « به تمام مقدسات عالم سوگندياد مى كنم كه من ۵ سال است كه مرتب اين خطبه را خوانده ام و تاكنون بيش از هزارمرتبه اين خطبه را خوانده ام و در تمام اين سال هاى طولانى و در هر بار خواندن، اثرتازه اى از تاثر و خوف در روح و لرزه جديدى در قلب و اعضايم ايجاد كرده است. هر بارو هر زمان كه در مضمون اين خطبه دقت كرده ام، حالات و اوضاع دسته اى از نزديكان وبستگان خودم را مجسم ديده ام
مورد ديگر: ابن ابى الحديد در شرح خطبه ۱۰۸ مى گويد: افراد دقيق و باريك بينبايد به جلال و عظمت كلمات اين خطبه كه رعب و مهابتى خاص در دل انسان ايجاد مى كندبه دقت بنگرند تا تاثير كلام شيوا و بليغ را احساس كنند. به راستى پسر ابوطالب چقدرخدا را يارى كرد و به اسلام خدمت نمود گاهى با دست و شمشيرش، گاهى با زبان و منطقشو گاهى با قلب و فكرش و اگر از جهاد و جنگ سخن به ميان آيد على بن ابى طالب سيدالمجاهدين و المحاربين است. اگر از وعظ و تذكير سخن بگويم او ابلغ الواعظين والمذكرين است، اگر از خطبه و تفسير سخن به ميان بيايد او رييس الفقها و المفسريناست و اگر از توحيد سخن بگوييم، او امام اهل عدل و موحدين ماست.
ليس على الله بمستنكر
ان يجمع العالم فى واحد
آرى از خداوند شگفت نيست كه جهانى را در وجود يك فرد، اين چنين جمع كند.
ديدگاه هاى فلسفى على(ع) در نهج البلاغه
دومين جهت بررسى در نهج البلاغه، بعد تعقلى و فلسفى است. آن جا كه سخن على(ع) درنهج البلاغه اوج مى گيرد، عرصه خداشناسى است. امام(ع) گاهى درباره موجودى مثل: مورچه ، خفاش، ملخ و طاووس و يا موجودات خاص سخن به ميان مى آورد، اما گاهى كه اوجمى گيرد، درباره اين كه خدا اول است، آخر است، ظاهر است، باطن است، مطلق است، بسيطاست، بى نهايت است، كلام را به كمال مى رساند.
ابن ابى الحديد مى گويد:
«قبل از اسلام، عرب ها اگر سخن مى گفتند درباره شراب، شتر، جنگ و اين چيزها بود. براى آنان ملائكه و آسمان، خدا و الهيات، بحث هاى تعقلى و فلسفى، اصلاً مطرح نبود. على(ع) اولين كسى است كه در حكمت الهى در بحث هاى فلسفى، اوج سخن را تا به اين حدرسانده است». و اين يكى از فصل هاى بسيار بسيار مهم در نهج البلاغه است. ببينيدبراى نمونه در خطبه ۲۸ مى فرمايد: «سبق الاوقات كونه...» اين تنها چند جمله است وهمين چند جمله را شارحان نهج البلاغه هر يك به نحوى تفسير كرده اند. ابن ميثمبحرانى، طورى معنا كرده، ملاصدرا طور ديگرى بيان كرده، ابن ابى الحديد نوعى بيان وتفسير كرده، خويى طورى بيان كرده، محمد جواد مغنيه طور ديگر.
اين چند جمله به اندازه اى در بحث خداشناسى و حكمت الهى كامل و جالب است كه اينهمه آراء گوناگون را در خود جمع كرده است و اين، نمونه اى از كلمات امام(ع) است.
 


:: بازدید از این مطلب : 1015
|
امتیاز مطلب :
|
تعداد امتیازدهندگان :
|
مجموع امتیاز :
تاریخ انتشار : | نظرات ()